مصطفی شاکری گرکانی: تجربه پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) دلیلی روشنی بر توانایی فوقالعاده امام راحل در مدیریت و حکمرانی است؛ الگویی که توانسته در چهل سال گذشته، جامعه ایران را از مصائب و مشکلات عبور دهد و به سمت قلههای موفقیت و پیروزی رهنمون سازد. اگر امر سیاسی را عنصری مشتمل بر تصمیمگیریهای سیاسی، اجرای سیاستها، تعاملات سیاسی و اعمال قدرت و حاکمیت بدانیم، امام خمینی بر پایه آموزههای قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) و با تکیه بر نظریه ولایت مطلقه فقیه و طرح نوین «جمهوری اسلامی» توانست در همه این عرصهها ادبیات تازهای تولید کند و چهره جدیدی از نظام اسلامی در عصر حاضر ترسیم کند.
در همین رابطه با حجتالاسلام و المسلمین محمدکاظم تقوی؛ مدیر تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) گفتوگو کردیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*به عنوان سوال نخست بفرمائید که شاخصهای مدیریت سیاسی امام خمینی (ره) چیست؟
در رابطه با ویژگیهای مدیریت سیاسی حضرت امام ابتدا یک نکته مقدماتی عرض میکنم. وقتی در پاریس از ایشان سوال میکردند شما که میگوئید رژیم سلطنت باید ساقط شود و جایگزین آن، یک رژیم دیگر تأسیس شود آن رژیم چیست؛ آیا حکومتی شبیه حکومت عربستان خواهد بود یا چیزی شبیه خلافت اسلامی، امام در پاسخ میفرمودند الگوی ما حکومت امیرالمومنین (ع) و حکومت رسول اکرم (ص) است و ما به عنوان الگو و اسوه، حکومت نبوی و حکومت علوی را داریم. ایشان در همین راستا در همان هفته اول ورود به پاریس مسئله جمهوری اسلامی را مطرح کردند.
این اقتدا به سیره پیامبر (ص) در امر رهبری جامعه بنیان و بنیادش در قرآن آمده که خدای متعال به پیامبر (ص) میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ ای پیامبر! خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، برای [حمایت] تو کافی است [فقط بر آنها تکیه کن].» بر اساس این آیه روشن میشود در سپهر اندیشه الهی، برای انسان مؤمن و جامعه باایمان دو پایه و دو رکن وجود دارد یکی تکیه بر الله تعالی و ایمان به او و دیگر تکیه بر مؤمنین. همانطور که در اصل ایمان تحمیل و اجبار وجود ندارد، همانطور در تشکیل جامعه اسلامی و اعمال مدیریت اسلامی هم زور و تحمیل وجود ندارد، بلکه باید رأی و رضایت مردم باشد. به همین خاطر پیامبر (ص) تا زمینه مردمی برای حکومت او و جامعهسازیاش فراهم نشد یعنی در طول مدت دعوت و رسالت در مکه، جامعه اسلامی تشکیل نداد. با بیعتهای پیاپی که اهل یثرب با پیامبر (ص) کردند زمینه فراهم شد ایشان به مدینه بیاید و جامعه اسلامی تشکیل دهد.
امیرالمومنین (ع) هم با توجه به نصب الهی و واقعیت و حقیقت غدیر که برای رهبری جامعه برگزیده شده بود، پس از کودتایی که پس از وفات پیامبر (ص)صورت گرفت با مردم اتمام حجت کرد و آنچه شرط بلاغ بود فرمود ولی وقتی مردم قبول نکردند حضرت اقدامی برای اینکه به زور زمام امور را به دست بگیرند نکردند تا اینکه بعد از ۲۵ سال مردم اصرار فوق العاده و بینظیر کردند، آن وقت حضرت پذیرفت. بنابراین وقتی حضرت امام میفرماید اسوه و الگوی حکومتی که میخواهیم با مشارکت مردم ایران پس از سرنگونی رژیم سلطنت برگزار کنیم حکومت پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) است یعنی این.
لذا امام در کارهای مدیریتشان، در کارهای اجتماعیشان بر دو پایه تکیه داشتند: نخست، ایمان فوق العادهای که به حق تعالی داشتند و در نگاه عرفانیشان میگفتند غیر از خدا هیچ چیز نیست و هیچ قدرتی مؤثر نیست یعنی جملهای که عرفا میگویند را در واقعیت زندگی خودش نشان دادند که لاموثر فی الوجود الاالله. امام چون این ایمان را داشت شجاعتش فوق العاده بود، چون ایمان را داشت توکلش فوق العاده بود. بعد از ایمان به خدا، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی مدیریت ایشان به این شکل بود که تکیه به مردم داشت. از همان آغاز نهضت که زنان و مردان شهر قم به خیابان آمدند و در حمایت از امام اعتراض کردند تا وقتی میرسیم به اوج انقلاب، میبینیم آنچه امام هدایت و رهبری کرد و جامعه را آماده کرد تکیه بر مردم بود که جلوه مشخص آن در صحنههایی خودش را نشان داد. بنابراین پایه و اساس حرکت و نگاه سیاسی اجتماعی حضرت امام در تکیه بر مردم بود.
*امام چگونه از ظرفیت مردم برای حل بحرانهای انقلاب اسلامی بهره میبردند و ما چقدر توانستیم از این الگو درس بگیریم؟
یکی از نقاط عطف مبارزات انقلاب اسلامی ماجرای ۲۱ بهمن بود. در حالی که طرف مقابل همه نقشهها را برای کودتا طراحی کرده بود ولی امام خمینی با به صحنه آوردن مردم به معنای واقعی، نه شعاری، پیروزی را رقم زد و ۲۱ بهمن به ۲۲ بهمن پیروزی بدل شد. بعد از پیروزی انقلاب هم میبینیم باور امام این بود که خود مردم برای تشکیل حکومت تصمیم بگیرند. کسانی که در زمینه تاریخ مطالعه دارند عرض من را تصدیق میکنند که در هیچ انقلابی به این سرعت به رأی مردم مراجعه نشده است و شاید توقع جامعه ایران هم این نبود؛ یعنی اگر امام ایران را بدون قانون اساسی و انتخابات ۵ سال اداره میکرد کسی اعتراض نمیکرد ولی ایشان از همان زمانی که در پاریس بودند، قضیه قانون اساسی را مطرح کردند و در یکی دو سال اول پس از پیروزی انقلاب، قریب ۵ انتخابات پشت سر هم برگزار شد تا خواستههای مردم نهادینه شود و به معنای واقعی کلمه یک نظام مردمنهاد و مردمسالار شکل بگیرد.
در حوادث ناخواسته پس از پیروزی انقلاب از آشوبهای منطقهای گرفته تا جنگ تحمیلی، امام همیشه صادقانه با مردم سخن گفت و با بسیج مردم، با مدیریت مردمی و همکاری مردمی توانست این مسیر را طی کند. این جمله حضرت امام برای تشکیل جهاد سازندگی یک فلسفه اجتماعی پشتش خوابیده است که «همه با هم» یعنی مردم میآیند با کمک همدیگر در این عرصه فعالیت کنند.
*با توجه به اینکه ایام انتخابات را در پیش داریم بفرمائید شاخصهای رقابت سیاسی از منظر امام خمینی چه بود و ایشان چه معیارهایی را در این زمینه معرفی کردند.
حضرت امام اصل جمهوریت را در مصاحبههای مکرر و سخنرانیهای گوناگون خود تکرار کردند، در عین حال در بستر مردمسالاری و جمهوریت بر رعایت حقوق افراد و اخلاق اسلامی تاکید داشتند یعنی رقابت سالم باشد، رقابت جدی باشد ولی در آن اخلاق رعایت شود. بر اساس آموزههای قرآنی «فاستبقوا الخیرات» مؤمنین بیایند برای خدمت کردند رقابت کنند و بگویند اگر ما پیروز شویم چنین برنامهای داریم. وقتی رقابت سالم باشد مردم چهار سال بعد داوری میکنند که آن برنامه به چه کارنامهای منتهی شد.
بنابراین حضرت امام در رقابتهای سیاسی بر رعایت اخلاق اسلامی تاکید داشتند. در یک نامهای که بعدها منتشر شد حضرت امام به یکی از فقها خطاب میکند و انتقاد میکند چرا شما بالای منبر به بعضیها حمله میکنید و بعضی تعبیرها را به کار میبرید؛ یعنی حضرت امام به علما هم متذکر میشدند که در رقابتهای سیاسی باید اخلاق رعایت شود و حرمتها پاس داشته شود.
باز نسبت به رقابتهای سیاسی حضرت امام بسیار تاکید داشتند کسی قیّم دیگری شود. ایشان در یکی از سخنرانیهای خودشان تاکید میکنند بعضیها در دانشگاه صحبت کردند که قشر دانشجو در انتخابات فعالیت نداشته باشد و لیست انتخاباتی ندهد چون علما باید تعیین تکلیف کنند. ایشان در نقد این دیدگاه بیان فرمودند قبلاً یک شعار انحرافی میدادند که دین از سیاست جدا است، الآن یک عده میگویند غیر علما نباید در سیاسی دخالت کنند. تعبیر صریح امام این است که این سیاست خطرناکتر از آن سیاست است؛ یعنی ایشان تمام سعیاش این بود جمهوریت در جامعه نهادینه شود و کسی نیاید انتخاب مردم را محدود کند. تاکید دیگرشان بر اینکه میزان رأی ملت است یک قاعده و اصلی است که به عنوان میراث امام برای ما مانده است. پس ایشان رقابت را قبول داشتند چون جمهوریت را پایهگذاری کردند و جمهوریت بدون رقابت سالم نمیشود اما با رعایت میزان بودن رأی مردم، قیم مردم نشدن و رعایت اخلاق اسلامی در رقابتها.
*شما به نقش مردم در اندیشه امام اشاره کردید. از سوی امام نظریه ولایت مطلقه فقیه را مطرح کردند. شاید در نظر برخی میان این دو نوعی تعارض باشد چون در ولایت فقیه بحث تبعیت از رهبر جامعه مطرح است و از طرفی اگر بخواهیم به دفاع از مردمسالاری بپردازیم شاید نوعی تعارض میان این دو وجود داشته باشد که برخی هم دچار این خلط شدند و جانب یکی از این دو را گرفتند. میخواستم بپرسم این دو مساله چطور در اندیشه امام با هم جمع میشوند؟
سوال بسیار مهم و قابل توجهی است. در اینکه امام یک انسان برجسته بود تردید نیست یعنی یک انسان عالم و متفکر و در عین حال بسیار صادق. بر پایه این دو ویژگی حضرت امام، یک پاسخ این است همان امام خمینی که سال ۴۸ تئوری ولایت فقیه و حکومت اسلامی را مطرح کرد، دهها بار بر جمهوری اسلامی تاکید کرد. ایشان به عنوان یک انسان عالم متفکر صادق اگر میان این دو تعارض میدید نباید آنها را مطرح کرد.
نکته دیگر این است که برخی بحث ولایت مطلقه فقیه را تفسیر غلط کردند. اگر ما به آن سالهایی سفر کنیم که حضرت امام بحث ولایت مطلقه را مطرح کردند و شرایط اجتماعی و سیاسی آن زمان را بیینیم، درمییابیم مقصود از ولایت مطلقه چیست. یک بحث فقهی در میان فقهای شورای نگهبان و حتی فقهای حوزههای علمیه مطرح بود که حکومت اسلامی در چارچوب احکام شرعی اختیار دارد و حق ندارد برخلاف احکام اسلامی در جایی تصرفی کند. حداکثر فقهای شورای نگهبان میگفتند اگر حکومت نتواند با احکام اولیه، اداره جامعه را انجام دهد با احکام ثانویه میتواند این کار را انجام دهد. احکام ثانویه مثل اینکه انسان به حکم ضرورت از گوشت مردار استفاده کند تا تلف نشود.
حضرت امام نظرش در رابطه با قلمرو حکومت اسلامی این بود که برای تأمین مصالح جامعه، حکومت اختیارات مطلق دارد. یک مثال بزنم. مثلاً کارشناسان مدیریت شهری تصمیم میگیرند در فلان مسیر یک خیابانی کشیده شود تا مشکل ترافیک حل شود. در این مسیر صدها ملک شخصی قرار دارد، چند تا مسجد هم قرار دارد. بر اساس احکام شرعی اگر جایی مسجد ساخته شد، تا قیامت حکم مسجد دارد. حضرت امام با نظریه ولایت مطلقه گفتند مصلحت جامعه مقدم بر همه چیز است. اگر مصلحت جامعه اقتضا کند اینجا خیابان کشیده شود تأمین مصلحت بر حکومت لازم است و حکومت میتواند این مسجد را خراب کند.
همان امامی که گفتند ولایت فقیه، همان امام گفتند جمهوری اسلامی. ولایت فقیه یک ایده کلی و کلانی بود که وقتی خواست عملیاتی شود، در قامت جمهوری اسلامی و میزان رأی ملت است تحقق پیدا کرد. بنابراین ولایت مطلقه فقیه به معنای اختیارات گسترده و نامحدود جامعه برای تأمین مصلحت جامعه است. اگر ما صادقانه این مسائل را فهم کنیم و تشریح کنیم هیچ ناسازگاری وجود ندارد و میشود به عنوان میراث حضرت امام با محوریت بر رأی و رضایت مردم، حکومت اسلامی خدمتگزار واقعی مردم باشد.
نظر شما